آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

ماجراهای مهد

سلام دختر خوشگل مامان انقدر حرف دارم برات بنویسم که نگو و نپرس از شیرین زبونیات از کارای قشنگت از همه چیت که برای من و بابایی شیرین ترین ها تو دنیاست. هرروز توی مهد کلی شعر و مطلب جدید یاد میگیری چقدرم این شعرها رو قشنگ میخونی دعای فرج و خیلی بامزه میخونی تسکنه رو با خیلی جدیت و غلط میگی خیلی شیرینی به خدا مامان جان دیروز سرود ایران رو برام خوندی کیف کردم انقدر که خوشگل میخونی توی مهد کلی دوست پیدا کردی از همه نزدیکتر ملیکاست که نزدیک خونمون هم هست همه خاطرات به ملیکا ختم میشه دعواهات دوستیات حرفهات همه و همه یا یه باران داره توش یا یه ملیکا باران رو هم خیلی دوست داری همیشه این و با تاکید به من میگی مامان من تو و باران رو بیشتر ازهمه دوست دا...
26 آبان 1392
1